درسهایی درباره زندگی معنادار از نیشل نیکولز
سال ۱۹۶۷ بود و جنبش حقوق مدنی در نقطه اوج خود قرار داشت.
در این عصر خاص، رهبران آفریقایی آمریکایی برای جمعآوری کمکهای NAACP در بورلی هیلز، کالیفرنیا یکدیگر را ملاقات کردند.
آن وقت بود که زنی به نام نیشل نیکولز و مارتین لوتر کینگ جونیور همدیگر را ملاقات کردند.
نیشل نیکولز بازیگر و خواننده بود.
او به تازگی کار روی اولین فصل مجموعه تلویزیونی علمی تخیلی به نام Star Trek را به پایان رسانده بود. نیکولز نقش ستوان اوهورا، مدیر ارشد ارتباطات در کشتی فضایی را بازی کرد و او اولین زن سیاهپوست در تلویزیون بود که به عنوان یک خدمتکار نقش کلیشهای ایفا نکرد.
با این وجود، نیکولز آماده ترک نمایش بود.
نقش او در فصل اول تا حد زیادی خارج از فیلمنامه نوشته شده بود. او میخواست به جای آن، بازی در نمایش دیگری را امتحان کند.
او روز گذشته نامه استعفای خود را نوشته بود و اکنون خود را رو در رو با دکتر کینگ پیدا کرد.
“من هرگز فکر نمیکردم این اتفاق بیفتد”
در کمال تعجب، دکتر کینگ عاشق پیشتازان فضا بود و گفتگو را با گفتن این جمله آغاز کرد: «خانم نیشل نیکولز، من بزرگترین طرفدار تو هستم. ” نیکولز سپاسگزار بود و پاسخ داد: “دکتر کینگ خیلی ممنون، اما من دلم برای همکارانم تنگ خواهد شد.”
او شروع به توضیح استعفای خود کرد، اما کینگ حرف او را قطع کرد.
کینگ گفت: “نمیتوانی. شما نمیتوانید نمایش را ترک کنید. آیا میفهمی؟
شما چهره تلویزیون را برای همیشه تغییر دادهاید. این نقش سیاه نیست. این نقش زن نیست.
میتواند توسط یک زن با هر رنگ، یک مرد با هر رنگ انجام شود.
این یک نقش منحصر به فرد و یک نقطه خاص در زمان است که مفهوم جدیدی را به زندگی معنادار ما را میبخشد: یعنی برابری. ”
او ادامه داد: “به همین دلیل ما این نمایش را دوست داریم. ما هرگز فکر نمیکردیم این اتفاق را در تلویزیون ببینیم.”
نیکولز مات و مبهوت ماند. او خود را به عنوان یک بازیگر ساده، به عنوان یک هنرپیشه با تأثیر کم تصور میکرد، نه یک الگو برای مردان و زنان رنگین پوست. این اولین بار بود که اهمیت نقش او برایش مشخص شد.
دوشنبه بعد، نیکولز به کار بازگشت و به بازی نقشش با قدرت بیشتری ادامه داد.
او در طول زندگی حرفهای خود همچنان اولین بازیگر بین نژادی در تلویزیون ملی بود و نقشهای مختلف بازیگری را ایفای نقش کرد و زنان سیاه پوست را در نظر جامعه باز تعریف کرد.
فقط دکتر کینگ نبود که از کار او تعریف کرد.
وقتی ووپی گلدبرگ سالها بعد با نیشل نیکولز ملاقات کرد، گلدبرگ گفت: “وقتی Star Trek نمایش داده شد، من ۹ ساله بودم.
من این نمایش را دیدم و شما آنجا بودید. من گفتم: “هی! همه بیاین! سریع! سریع! نگاه کن! یک خانم سیاه پوست در تلویزیون وجود دارد و او خدمتکار نیست!
از همان لحظه میدانستم که میتوانم به هر چیزی که میخواهم تبدیل شوم.”
شاید برای شما معمولی باشد اما برای هر شخص دیگری شگفتانگیز است.
شاید قابل توجهترین نکته در داستان نیشل نیکولز این باشد که او تأثیر آشکاری داشت. بدون این که اصلا برایش مشخص باشد.
در مصاحبهای در سال ۲۰۱۱ ، نیکولز گفت: “مطمئنا در آن زمان پیشگام نبودم. من فقط یک زن جوان بودم و فرصتی فوقالعاده برای حضور در تلویزیون داشتم.”
اگر به مدت طولانی به هر شغلی فکر کنید، میتوانید دلایلی را برای بی اهمیت بودن یا بی فایده بودن آن بیابید.
در ذهن خودش، نیشل نیکولز خودش را متقاعد کرد که کار او مفید نیست.
او فکر کرد که بهتر است کار را رها کرده و ادامه ندهد. در همین حال، رنگینپوستان در همه جا از کارهای او الهام میگرفتند.
مارتین لوتر کینگ جونیور هر هفته در خانه به همراه فرزندانش مشغول تماشای نمایش بود.
ووپی گلدبرگ ۹ ساله در خانه میدوید و رویای آینده خود را در سر میپروراند.
در واقع او الگویی برای زندگی معنادار سایر افراد بود.
آنچه برای شما معمولی به نظر میرسد میتواند برای شخص دیگری شگفتانگیز باشد.
آنچه خسته کننده، یکنواخت یا پیش پا افتاده به نظر میرسد میتواند جهانبینی شخص دیگری را شکل دهد.
اقدامات شما باعث ایجاد موج در یک حوضچه میشود، حتی اگر هرگز شما متوجه آن نشوید.
این لحظه به شما داده شده است و این فرصتی است برای انجام کاری بزرگ و زندگی معنادار.
کار خود را به اتمام برسانید.
نپرسید دنیا به چه چیزی نیاز دارد.
بپرسید چه چیزی باعث زنده شدن شما میشود و بروید آن را انجام دهید.
زیرا آنچه جهان به آن احتیاج دارد افرادی زنده است. هوارد تورمن
همه ما در زندگی نقش بازی میکنیم. برخی تلاش بیشتری نسبت به سایرین دارند، برخی زمان آزاد بیشتری نسبت به سایرین در اختیار دارند، اما هرکس میتواند الگویی برای ارزشها، اصول و باورهای خود باشد.
وقتی کاری با شفقت و اشتیاق انجام شود، هر شغلی میتواند قلب و ذهن افراد را تغییر دهد.
افرادی هستند که هر روز با انجام کارهای خود یک اثر هنری میسازند.
معلمان ناشناختهای هستند که ذهن بچهها را عوض میکنند، افراد که جامعه را بدون مشکل اداره میکنند، کارمندان فروشگاههای مواد غذایی که لبخند را بر لب افراد حاضر در صف خرید مینشانند و هنرمندان ناشناختهای که زیبایی را برای بخشی از طرفداران ایجاد میکنند.
این مهم نیست که شما چه کاری انجام میدهید، مهم این است که چگونه این کار را انجام میدهید.
بسیاری از ما هرگز فردی مانند مارتین لوتر کینگ نخواهیم داشت که از کار ما تمجید کند.
بعید است که در تلویزیون ملی حضور داشته باشید یا نتیجه یک جنبش بزرگ اجتماعی را شکل دهید.
اما همه ما میتوانیم مسئولیتهای خود را تمام کنیم. همه ما میتوانیم روی آنچه در حال انجامش هستیم، تمرکز کنیم.
منبع: jamesclear