عادت های روزانه ۱۲ نویسنده مشهور
چه تعداد از انسانها از دنیا میروند در حالی که هنوز بهترین کارشان را انجام ندادهاند؟
اغلب فرض میکنیم که کارهای فوق العاده به وسیله افرادی با استعدادها، مهارتهای خدادی و عادت های روزانه مرموزی انجام میشوند.
اما چه تعداد کار خارقالعاده و بزرگ میتوانست به وسیله آدمهایی که هرگز تواناییشان را تشخیص ندادند انجام شود؟
فکر میکنم بسیاری از ما، از جمله خود من، میتوانیم بیشتر از آنچه که معمولا انجام میدهیم باشیم.
عموما بهترین کار ما هنوز در درون ما نهفته است.
چطور میتوانید پتانسیل خود را بروز دهید و آن را با جهان به اشتراک بگذاری؟
شاید بهترین راه، بهتر کردن عادت های روزانه باشد. زمانی که به بهترینهای هر رشته نگاهی میاندازیم، چیزی بیشتر از هوش یا مهارت دیده میشود.
این افراد برای کاری که باید انجام شود، علاقه زایدالوصفی دارند.
آنها در عادت های روزانه خود استاد هستند.
به عنوان مثالی که افراد موفق را از سایرین متمایز میکند، به برخی از عادت های روزانه نویسندگان مشهور در گذشته و حال نگاهی بیاندازید.
در انتهای این مقاله، تعدادی پیشنهاد آورده شده است که میتوانید در عادت های روزانه خود، بدون در نظرگیری اهدافتان، به کار ببندید.
«ای بی وایت (E.B. White)»: نویسندهای که برای نوشتن منتظر شرایط ایده آل باشد، میمیرد بدون آنکه کلمهای بنویسد
ای بی وایت، نویسنده مشهور کتاب ادبیات کودک با نام «Charlotte’s Web» در مصاحبهای با یک مجله ادبی به نام «The Paris Review» درباره این عادت های روزانه سخن به میان آورد…
هرگز در حال کار کردن، به موسیقی گوش نمیدهم.
این شکل از تمرکز کردنها را ندارم و اصلا از آن هم خوشم نمیآید.
از طرف دیگر، میتوانم به خوبی در شلوغی کار کنم.
خانه من یک پذیرایی دارد که در مرکز همه چیز قرار گرفته است: مسیری به سمت انباری، آشپزخانه و گنجهای دارد که تلفن در آنجا است.
بیش از اندازه شلوغ است.
اما یک اتاق روشن و شاد است که من اغلب اوقات برای نوشتن از آن استفاده میکنم، جدا از آن همه شلوغی که در اطراف من اتفاق میافتد.
در نتیجه، اعضای خانواده من کوچکترین توجهی به نویسندگی من نمیکنند.
هرنوع سر و صدایی که دوست دارند تولید میکنند.
اگر ازاین وضعیت خسته شوم، جایی دارم که میتوانم بروم.
نویسندهای که برای نوشتن منتظر شرایط ایده آل باشد، خواهد مرد بدون آنکه کلمهای بنویسد.
هاروکی موراکامی«Haruki Murakami»: تکرار عادت های روزانه خود مسأله مهمی است

عادت های روزانه
در مصاحبهای که در سال ۲۰۰۴ میلادی انجام شد، موراکامی درباره عادتهای فیزیکی و ذهنی خودش صحبت کرد…
زمانی که حوصله نوشتن یک رمان را دارم، ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشوم و برای مدت ۴ تا ۵ ساعت مشغول نوشتن میشوم.
در بعداز ظهر، ۱۰ کیلومتر میدوم و یا ۱۵۰۰ متر شنا میکنم (و یا هر دو را انجام میدهم)، سپس کمی مطالعه میکنم و آهنگ گوش میدهم.
ساعت ۹ شب به رختخواب میروم.
بدون هیچ تغییری این عادت را روزانه انجام میدهم.
تکرار خود مسأله مهمی است.
تکرار شکلی از هیپنوتیزم است.
برای رسیدن به حالتی عمیقتر از ذهن، خودم را هیپنوتیزم میکنم.
اما برای حفظ این تکرار برای مدتی طولانی- ۶ ماه یا ۱ سال- به قدرت خوب فیزیکی و ذهنی نیاز است.
به این معنا، نوشتن یک رمان همانند آموزش بقا است. قدرت فیزیکی به اندازه حساسیت هنری ضروری است.
ارنست همینگوی « Ernest Hemingway»: هر روز صبح مینویسم.

موفقیت
در مصاحبهای با روزنامهنگار امریکایی به نام «George Plimpton»، همینگوی عادت های روزانه خود را فاش کرد…
هنگامی که بر روی یک کتاب و یا داستان کار میکنم، تا جایی که امکان داشته باشد هر صبح در اولین ساعات روشنایی روز مینویسم.
کسی نیست که مزاحمت شود و هوا سرد یا خنک است و در حال نوشتن گرم میشوی. از آنجایی که همواره از نوشتن باز میایستی آنچه را که نوشتهای میخوانی، و زمانی که میدانی چه چیزی قرار است اتفاق بیافتد، از همان جا ادامه میدهی.
مینویسی تا زمانی که به جایی بروی که هنوز نوشیدنی خود را داری و میدانی که چه اتفاقی خواهد افتاد و متوقف میشوی و میکوشی تا ادامه دهی تا روز بعد که دوباره شروع میکنی.
مثلا ساعت ۶ صبح نوشتن را شروع کردهای و ممکن است تا ظهر یا قبل از آن نیز ادامه دهی.
زمانی که نوشتن را شروع میکنی خالی هستی، در حالی که همزمان پر از ایدهای، درست مانند زمانی که عاشق شدهای. هیچ چیز نمیتواند لطمهای به تو بزند، هیچ چیز نمیتواند اتفاق بیافتد، هیچ چیز معنای خاصی نمیدهد تا روز بعد که دوباره شروع میکنی.
این وقفهای در نوشتن است، تا روز بعد که ادامه دادن دشوار میشود.
هنری میلر « Henry Miller»: آن هنگام که نمیتوانی چیزی خلق کنی، میتوانی کار کنی

راز موفقیت چیست؟
در سال ۱۹۳۲ میلادی، نقاش و نویسنده مشهور، هنری میلر، برنامه کاری درست کرد که در آن دستورالعملهایی برای عادت های روزانه او وجود داشت.
این فهرست از دستورالعملها در کتابی با نام هنری میلر در زمان نویسندگی (Henry Miller on Writing) به چاپ رسید.
- در یک زمان واحد روی یک موضوع کار کنید تا آن را به پایان برسانید.
- نوشتن کتاب جدیدی را شروع نکنید، به موضوع مورد نظر مطالب جدیدی اضافه نکنید.
- عصبی نباشید. آرام، با نشاط و بی پروا روی هر موضوعی که در دست دارید کار کنید.
- بر طبق برنامه کار کنید و نه بر طبق حال و حوصله. در زمان مقرر نوشتن را متوقف کنید.
- آن زمانی که نمیتوانید چیزی خلق کنید، میتوانید کار کنید.
- هر روز کمی پیش بروید به جای آنکه موضوعات فرعی جدیدی اضافه کنید.
- کارهای یک انسان معمولی را انجام دهید! مردم را تماشا کنید، به مکانهای مختلف سری بزنید، اگر مایلید چیزی بنوشید.
- صرفا به انجام کار فکر نکنید! با لذت کار کنید.
- اگر خواستید برنامه را کنار بگذارید. اما روز بعد مجدداَ طبق برنامه پیش بروید. تمرکز کنید. از متن کم کنید. حذف کنید.
- کتابهایی را که قصد نوشتن آنها را دارید فراموش کنید. فقط به کتابی که در حال نوشتن آن هستید فکر کنید.
- اول از همه بنویسید. نقاشی، موسیقی، دوستان، سینما و سایر موارد در جایگاه بعدی هستند.
همچنین، پیشنهاد میکنیم مطلب مفید دیگری با عنوان « چگونه میتوان مشکل تعلل و به تعویق انداختن کارها را از بین برد؟» را نیز در این زمینه مطالعه کنید.
کرت وانهگت « Kurt Vonnegut»: همیشه ورزش دراز نشست انجام میدهم.

تمرین های سلامتی برای موفقیت
در سال ۱۹۶۵ میلادی، وانه گت نامهای به همسرش جین درباره عادت های روزانه خود نوشت، که در کتابی با عنوان نامهها اثری از کرت وانه گت به چاپ رسید.
ساعت ۵:۳۰ از خواب بیدار میشوم، تا ساعت ۸ صبح کار میکنم، صبحانه را در منزل میل میکنم، تا ساعت ۱۰ کار میکنم، کمی به سمت شهر پیادهروی میکنم، وظایف مربوط به خانه را انجام میدهم، به استخر شنا در نزدیکی شهرداری میروم، و برای مدت نیم ساعت شنا میکنم، و در ساعت ۱۱:۴۵ به خانه بر میگردم، نامه را میخوانم و در ظهر نهار را میل میکنم.
در بعد از ظهر کارهای مدرسه را انجام میدهم، یا تدریس و یا آماده کردن مطالب.
وقتی که برای ساعت ۵:۳۰ به خانه باز میگردم، از مغازه شهر نوشیدنی به قیمت ۵ دلار برای خودم تهیه میکنم.
اگرچه کارهای زیادی دارم، پختن شام، مطالعه کردن و گوش دادن به موسیقی (آهنگهای خوب زیادی از رادیو پخش میشود)، و رفتن به سمت رختخواب در ساعت ۱۰٫ همیشه ورزش دراز نشست انجام میدهم و حس میکنم که گویا در حال نیرومند و خوش اندام شدن هستم، اما ممکن است اینطور نباشد.
جودی پیکو « Jodi Picoult»: شما نمیتوانید یک صفحه سفید را ویرایش کنید.

تمرین موفقیت
همه هفت کتاب آخری که جودی پیکو نوشته است، در فهرست پرفروشترین کتابهای معرفی شده از طرف نیویورک تایمز قرار گرفته است.
در مصاحبهای با رمان نویس امریکایی به نام نوآ چارنی «Noah Charney»، وی درباره روش نوشتن خود صحبت کرد…
من به ایست فکری نویسندهها اعتقاد ندارم.
درباره آن فکر کنید.
وقتی که در کالج دچار ایست فکری بودید و باید یک مقاله مینوشتید، آیا همیشه شب قبل از نوشتن مقاله، درباره برطرف کردن این وضعیت، برنامه ریزی میکردید؟
ایست فکری زمان زیادی را از شما میگیرد.
چنانچه زمان کمی برای نویسندگی در اختیار دارید، فقط بنشینید و این کار را انجام دهید.
ممکن است نتوانید هر روز خیلی خوب بنویسید، اما همیشه میتوانید یک مقاله بد را ویرایش کنید.
شما نمیتوانید یک صفحه سفید را ویرایش کنید.
مایا آنجلو « Maya Angelou»: راحت خواندن محصول نوشتن سخت است

پشتکار در رسیدن به موفقیت
در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۳ میلادی با وبسایت خبری به نام «Daily Beast» انجام شد، این نویسنده و شاعر امریکایی درباره عادتهای کاری روزانه خود و شغل نویسندگی صحبت کرد…
یک اتاق در هتل شهر اجاره میکنم و بهای آن را ماهانه میپردازم.
حدود ۶:۳۰ صبح به اتاق در هتل میروم.
یک اتاق دارم با یک تختخواب، یک میز و یک حمام. دیکشنری به نام «Roget’s Thesaurus» و «Bible» دارم.
معمولا یک دسته کارت و چند جدول کلمات متقاطع دارم.
چیزی که ذهن کوچکم را مشغول کند.
گمان میکنم این عبارت را مادربزرگم به من آموخته است.
او منظورش این نبود، اما عادت داشت تا درباره «ذهن کوچک» خود صحبت کند.
خب وقتی من جوان بودم، و سنی در حدود ۳ الی ۱۳ سال داشتم، فکر میکردم که یک ذهن بزرگ و یک ذهن کوچک وجود دارد.
و ذهن بزرگ به تو اجازه میدهد تا افکار عمیق داشته باشی، اما ذهن کوچک تو را مشغول میکند و بنابراین حواست پرت نمیشود.
ذهن کوچک با جدول کلمات متقاطع کار میکند و یا بازیهای یک نفره، اما ذهن بزرگ مستقیم به کاوش موضوع اصلی میپردازد که قصد نوشتن آن را دارم.

ذهن کوچک
تمام نقاشیها و هر دکوراسیونی را که از اتاق خارج شده است، دارم.
از مدیر و مسئول اتاق درخواست کردم تا وارد اتاق نشوند، زمانی که تکهای کاغذ را روی زمین انداختم، نمیخواهم که کنار گذاشته شود.
تقریبا هر دو ماه یک بار، یادداشتی از زیر در دریافت میکنم: «خانم آنجلو عزیز، لطفا اجازه دهید که پارچه اتاق را تعویض کنیم، فکر میکنیم که ممکن است کپک زده باشد!».
اما من معمولا در اتاق هتل نمیخوابم. معمولا تا ساعت ۲ از آنجا خارج میشوم.
سپس به خانه بر میگردم و آنچه را که صبح نوشتهام مطالعه میکنم، و میکوشم تا ویرایشش کنم. متن را پاک کنم.
راحت خواندن حاصل نویسندگی سخت است.
اما اگر درست نوشته شده باشد، راحت است.
اگر شلخته نوشته شود، بنابراین خواندن متن نیز دشوار میشود. چنین متنی نمیتواند آنچه را که یک نویسندۀ با دقت به خواننده تحویل میدهد را، ارائه دهد.
باربارا کینگسالور «Barbara Kingsolver» : «قبل ازاینکه به صفحه اول برسم باید صدها صفحه بنویسم»
نامزد جایزه پولیتزر چندین کتاب نوشته است، که هر ۹ کتاب آخر در فهرست پرفروشترین کتابهای معرفی شده از طرف نیویورک تایمز قرار گرفتهاند.
در طی مصاحبهای که در سال ۲۰۱۲ میلادی انجام شد، او به عنوان یک مادر و یک نویسنده درباره عادت های روزانه خود صحبت کرد…
دوست دارم که صبح زود از خواب بیدار شوم. خیلی زود.
۴ صبح استاندارد است.
صبحِ من، با تلاش برای بلند نشدن از خواب، قبل از طلوع آفتاب شروع میشود.
اما وقتی این چنین میشود، دلیلش این است که ذهن من پر از کلمه است، و من نیاز دارم تا پشت میز بنشینم و همه آنها را روی فایلی بریزم.
همواره با جملاتی بیدار میشوم که به ذهنم سرازیر میشوند.
بنابراین رفتن به پشت میز شبیه به یک ضرورت طولانی است. چیز بامزهای است: مردم اغلب از من میپرسند که چطور خودم را برای نویسندگی مقید میکنم؟
نمیتوانم سوال را متوجه شوم.
از نظر من، مقید بودن یعنی اینکه کامپیوتر را خاموش کنم و میزم را برای انجام کار دیگری ترک کنم.
من مطالب زیادی مینویسم که میدانم آنها را دور خواهم انداخت.
این کار فقط بخشی از کل فرآیند است.
باید صدها صفحه بنویسم قبل از اینکه به صفحه اول برسم.
در تمام دوران حرفهای من به عنوان یک رمان نویس، من یک مادر نیز بودهام.

تمرین موفقیت
اولین قرارداد کتاب، برای رمان درختان لوبیا «Bean Trees» به من پیشنهاد شد، همان روز که از بیمارستان با فرزندم به خانه برگشتم.
بنابراین من در یک روز هم یک رمان نویس شدم و هم یک مادر.
این دو زندگی مهم، همواره برای من یکی بوده است.
همواره باید هر دو را همزمان انجام میدادم.
بنابراین ساعات نوشتن من همیشه با برنامهریزی برای نگهداری فرزندانم تحت مراقبت دیگران محدود میشد.
زمانی که فرزندانم کوچک بودند، انجام این کار مشکل بود.
هر ساعتی که پشت میزم قرار میگرفتم را به عنوان نوعی جایزه گرامی میداشتم.
در حالی که زمان سپری میشد و فرزندان من نیز به مدرسه رفتند، به مرور یک مادر شاغل بودن راحت تر میشد.
بزرگترین فرزندنم یک فرد بزرگسال است و کوچک ترین فرزنم ۱۶ سال دارد.
بنابراین، هر دو فرزندم اکنون مستقل هستند.
اما این یک روند تدریجی بود. از نظر من، زمان نویسندگی همواره با ارزش بوده است، چیزی که من برای آن منتظر بودهام، برای آن مشتاق بودهام، و بهترین استفاده از آن را میکنم.
شاید به همین دلیل است که من خیلی زود از خواب بیدار میشوم و در سکوت به نوشتن مشغول میشوم.
وقتی که هیچ کس به من نیازی ندارد.

رمز موفقیت
همیشه میگفتم که اتوبوس مدرسه الهه شعر و موسیقی من است.
وقتی که اتوبوس میرفت و من لازم نبود از کسی مراقبت کنم،
این همان لحظهای بود که روز نویسندگی من شروع میشد، و زمانی که اتوبوس بر میگشت روز نویسندگی من نیز به پایان میرسید.
به عنوان یک مادر شاغل، زمان محدودی برای کار در اختیار داشتم.
از طرف دیگر، از خانواده خودم بسیار سپاسگذارم که زندگی من را معمولی ساختند، که در جایی از روز کارم را تمام کنم و بروم شام درست کنم. این یک کار سالم است، که کار را کنار بگذاری و شام درست کنی و نوش جان کنی.
رویه درستی است که این افراد را در زندگی خود داشته باشم، که به من در دنبال کردن یک روال متمدنانه کمک کنند.
و نیز بودن این افراد در زندگی من که مرا به آینده و دنیای بزرگتر متصل میکنند.
فرزندان من همه چیز را درباره زندگی و نوع فردی که میخواهم در جهان باشم به من آموختند.
آنها من را به آینده به شکل محکمی گره زدهاند. مادر بودن من را یک نویسنده بهتر کرد.
همچنین درست است که بگوییم نویسنده بودن نیز من را یک مادر بهتری کرد.
ناتان انگلندر « Nathan Englander»: موبایلت را خاموش کن.
انگلندر برنده یک جایزه است- نویسنده برنده داستانهای کوتاه، که در این مصاحبه درباره راز خود برای حذف کردن تمام عوامل مزاحم از روال نویسندگیاش صحبت کرد…
تلفن همراهت را خاموش کن.
صادقانه بگویم، چنانچه مایل هستید تا کار را انجام دهید، باید بیاموزید که ارتباط خود را قطع کنید.
هیچ پیامکی ندهید، هیچ ایمیلی ارسال نکنید، فیسبوک را چک نکنید، تلگرام را چک نکنید.
هر آنچه را که در حال انجام آن هستید، در هنگام نوشتن باید متوقف کنید.
زمان بسیار زیادی است (و اعتراف به این موضوع بسیار مسخره است)، در حالی مینویسم که در گوش خود مسدود کننده صدا گذاشتم.
حتی اگر خانه کاملا ساکت باشد.

عادت عجیب برای موفقیت
کارن راسل «Karen Russell»: از بد نوشتن لذت ببر
راسل تنها یک کتاب نوشته است.. و این کتاب در جمع نامزدهای نهایی جایزه پولیتزر قرار گرفت.
در مصابهای با دیلی بیست، او درباره مشکلات روزانهاش صحبت کرد تا بتواند بر مزاحمتها غلبه کند و بنویسد..
نویسندگان زیادی را میشناسم که میکوشند تا آمار کلماتی را که هر روز مینویسند را داشته باشند، اما از نظر من، گذراندن زمان در دنیایی تخیلی، معیار بهتری برای یک روز نویسندگی مفید است.
گمان میکنم که به عنوان یک نویسنده، نسبتا مولد هستم، میتوانم لغات زیادی بنویسم، اما حجم کار برای من به عنوان بهترین معیار نیست.
بلکه بهترین معیار این سوال است که زمانی که میز کارم را ترک نمیکنم، چیزی هم حواس من را از دنیای داستان پرت نمیکند، آیا برای مدت ۴ الی ۵ ساعت کاملا متمرکز نوشته ام؟
آیا توانستهام بدون تصمیمگیری درباره اینکه جمله را ادامه دهم (که مهمتر از سایر موضوعات است)، و یا اینکه ایمیلم را چک کنم، یا تعدادی سوال را به صورت آنلاین جستجو کنم و یا پشت فریزر را تمیز کنم، متعهد به نوشتن کلمات بر روی کاغذ بمانم؟
فکر میکنم که رمز کار در این است که برای چند ساعت متوالی به نویسندگی ادامه دهی، بدون توجه به تردید داشتن درباره این موضوع که چطور نویسندگی پیش میرود.
در زمان حال بودن و حضور در محل کار، نشانههایی از یک روز نویسندگی خوب است.
فکر میکنم در بیشتر اوقات خوب پیش نمیرود.
زمانهایی که نوشتن بدون زحمت و درک حس میشود نادر است،
چرا که من ناله میکنم. اما فکر میکنم این وضعیت احتمالا برای اکثر نویسندگان، نرخ مرسوم لذت به ناامیدی است، و گمان میکنم که اگر بتوانی با این واقعیت کنار بیایی که احتمالا باید ۹۰ درصد از اولین پیش نوشتههایت را دور بریزی، پس میتوانی آرام باشی و حتی از «بد نوشتن» لذت ببری.
اِی. جِی. جیکوبز « A.J. Jacobs»: خودتان را مجبور به خلق دهها ایده کنید

نکات موفقیت
در مصاحبهای برای مجموعهای به نام «چطور من مینویسم»، جیکوبز درباره عادتهای نویسندگی روزانه خود صحبت کرد و برای نویسندههای جوان چند توصیه داشت..
بچههای من، من را از خواب بیدار میکنند.
یک قهوه میخورم. برای کودکانم صبحانه درست میکنم. آنها را به مدرسه میبرم، سپس به خانه برمیگردم و میکوشم که بنویسم.
به این کار موفق نمیشوم مگر اینکه اینترنت را خاموش کنم که در این صورت، پناهگاهی کوچک در برابر طوفان اطلاعات مییابم.
من طرفدار اصلی طرح کلی هستم.
یک طرح کلی مینویسم.
در گام بعدی یک طرح با جزئیات بیشتر مینویسم. سپس طرحی دیگر با جزئیاتی بیشتر.
شکل جملات، علائم نگارشی اضافه میشود، و در نهایت همه این نوشتهها به کتابی تبدیل میشوند.
مینویسم در حالی که روی یک تریدمیل راه میروم.
این تمرین را زمانی شروع کردم که روی کتاب فوق العاده سالم «Drop Dead Healthy» کار میکردم، و همه مطالعات درباره زندگی بدون تحرک را میخواندم.
نشستن به شکل نگران کنندهای برای تو بد است.
دکتری به من گفت که نشستن، شکل جدیدی از سیگار کشیدن است.
بنابراین من یک تریدمیل خریدم و کامپیوترم را بالای آن قرار دادم.
حدود ۱۲۰۰ مایل راه رفتم تا کتابم را بنویسم.
این عادت را دوست دارم.
یکی از دلایل علاقه من به این کار نیز این است که راه رفتن روی تریدمیل من را بیدار نگه میدارد.
جیکوبز توصیههایی را نیز برای جوانان داشت…
خودتان را مجبور به خلق دهها ایده کنید.
تعداد زیادی از این ایدهها بسیار بد خواهند بود.
در حقیقت، اکثر آنها بسیار بد خواهند بود.
اما تعدادی ایده خوب نیز در بین آنها خواهد بود.
تلاش کنید تا حدود ۲۰ دقیقه در روز را به طوفان فکری اختصاص دهید.
خالد حسینی « Khaled Hosseini»: شما باید بنویسید خواه دوست داشته باشید و یا دوست نداشته باشید.
در مصاحبهای با رمان نویس امریکایی به نام نوآ چارنی «Noah Charney»، حسینی درباره عادت های روزانه در نویسندگی خود صحبت میکند، و همچنین درباره ضروریتهایی که تمام نویسندگان باید انجام دهند…
من به هیچ وجه طرح کلی از موضوع نمینویسم، برای من این کار مفید نیست، و شیوهای که این کار من را در حالت محدودیت قرار میدهد، دوست ندارم.
من المان غافل گیری و ایجاد خود به خودی را دوست دارم، به شکلی که اجازه دهیم داستان راه خود را بیابد.
به همین دلیل، دریافتم که نوشتن اولین پیش نویس، کار پرزحمت و بسیار دشواری است.
همچنین گاهی کاملا ناامید کننده میشود.
به ندرت پیش میآید که اولین پیش نویس همان چیزی باشد که من درباره آن فکر میکردم، و زمانی که شروع به نوشتن میکنم معمولا بخش کمی از آن ایده آلی است که من در ذهنم داشتم.
با این وجود، من عاشق بازنویسی هستم.
اولین پیش نویس معمولا فقط طرحی است از آنچه که من به آن لایهها، ابعاد، سایه و ظرافتها و رنگها را اضافه میکنم. درباره من، نویسندگی بیشتر شامل بازنویسی است.
در طی این فرآیند است که من معانی، اتصالات و احتمالات پنهانی را که در اولین دفعه از نوشتن از دست دادم، کشف میکنم. در بازنویسی، امیدوار هستم که داستان من به آن چیزی که در ابتدا به آن امید داشتم، نزدیکتر شود.

عادت های افراد مشهور
افراد بسیار زیادی را دیدهام که گفتهاند یک کتاب درون آنها است، اما هرگز یک واژه هم ننوشتهاند.
برای اینکه یک نویسنده باشید- فکر میکنم که این توصیه ممکن است به نظر بیارزش باشد- در حقیقت باید بنویسید.
شما باید هر روز بنویسید، و شما باید بنویسید خواه اینکه دوست داشته باشید و یا اینکه دوست نداشته باشید.
شاید مهمترین بخش ماجرا این باشد که، برای یک مخاطب بنویسید، آن مخاطب خود شما هستید.
داستانی را بنویسید که نیاز دارید آن را تعریف کنید و میخواهید آن را بخوانید.
غیر ممکن است بدانیم که دیگران چه چیزی میخواهند،
بنابراین وقت را برای حدس زدن علاقه دیگران هدر ندهید.
فقط درباره چیزهایی بنویسد که شما را به خود مشغول کرده است و تمام شب شما را بیدار نگه میدارد.
چگونهاین عادت های روزانه را در زندگی خود به کار ببندید
این عادت های روزانه برای نویسندگی بسیار مناسب هستند، اما درسهای این نویسندگان میتواند تقریبا برای هر هدفی که میخواهید به آن برسید نیز به کار گرفته شود.
برای مثال…
- تحرک فیزیکی شما را برای کار دشوار ذهنی آماده میکند.
وانه گت ورزش دراز نشست را به عنوان زنگ تفریح نویسندگی انجام میداد.
موراکامی۱۰ کیلومتر در روز میدوید.
ای. جی. جیکوبز در حالی که روی تریدمیل راه میرفت، تایپ میکرد.
تصمیم گیری با شما است که کدام روش برای شما مناسب خواهد بود،
اما مطمئن شوید که شما بیرون میروید و تحرک دارید.
- مهمترین کار را اول انجام دهید.
به این نکته توجه داشته باشید که چه تعداد از نویسندگان، نوشتن را صبح هنگام شروع کرده اند؟
این موضوع اتفاقی نیست.
آنها بر روی اهدافشان کار میکنند قبل از آنکه بقیه روز از کنترل آنها خارج شود. زمانی که میخواهند بنویسند، متعجب نیستند و در بین تمام فعالیتهای روزانه برای اختصاص زمانی جهت نوشتن، نمیجنگند.
چرا که آنها مهمترین کار را اول از همه انجام میدهند.
همچنین، میتوانید مطلب دیگری که درباره مدیریت برنامههای شلوغ و استرس از است نیز در این لینک از سایت نوین برند مطالعه کنید.

عادت های افراد موفق
- کوشش را در آغوش بکشید و سخت کار کنید.
آیا به این موضوع توجه کردهاید که چه تعداد از نویسندگان تلاششان را برای نوشتن متذکر شدند؟
حسینی بیان کرد که اولین پیش نویسهای او دشوار، پر زحمت و ناامیدکننده هستند.
راسل نویسندگی خود را بد نامید. کینگسالور صدها صفحه را دور انداخت قبل از آنکه به صفحه اول از یک کتاب برسد.
آنچه که در ابتدا به مانند یک شکست به نظر میرسد، اغلب همان پایه و اساس موفقیت است.
باید زحمت بکشید قبل از آنکه از بهترین کار خود لذت ببرید.
اگر به دنبال ایدههای کاربردی بیشتری برای ایجاد عادتهای جدید هستید (و یکی از این عادتهای بد را کنار بگذارید)، کتاب من با عنوان « Atomic Habits» را مطالعه کنید.
این کتاب به شما نشان خواهد داد که چطور تغییرات کوچک در عادتها، میتواند به نتایج قابل ملاحظهای تبدیل شود.
همچنین، میتوانید مطلبی با عنوان «مبارزه پاداش است» را نیز در این زمینه مطالعه کنید.
کلام آخر و عادت های روزانه موفقیت
در این مطلب از عادت های روزانه نویسندههای مشهور و موفقی صحبت کردیم که اگرچه برخی از این عادت های روزانه کمی عجیب به نظر میرسیدند، اما به کارگیری آنها میتواند تحولی شگرف در زندگی هر فردی ایجاد کند.
با بهکارگیری این عادت های روزانه در زندگی خود، اولین گام را برای رسیدن به موفقیت بردارید.
منبع:
Mo
جالب بود