افسانه چند وظیفه ای: چرا اولویتهای کمتر منجر به کار بهتر میشوند؟
کلمهی اولویت همیشه همین معنایی که امروزه با آن آشنایی داریم را نداشته است.
گرگ مککوون در پرفروشترین کتاب خود به نام ذاتباوری (کتاب صوتی)، تاریخچهی غافلگیرکنندهی این کلمه و نحوهی تغییر معنایی آن در گذر زمان را توضیح میدهد.
«کلمه اولویت در دههی ۱۴۰۰ وارد زبان انگلیسی شد.
آن یک کلمهی مفرد بود.
اولویت در ابتدا به معنای اولین چیز بود.
این کلمه برای پانصد سال بعدی، مفرد باقی ماند.
تنها در دههی ۱۹۰۰ بود که ما این کلمه را جمع بستیم و شروع به صحبت کردن در مورد اولویتهایمان کردیم.
از نظر منطقی، ما استدلال کردیم که با تغییر کلمه میتوان واقعیت را نیز تغییر داد.
به نحوی اکنون میتوانیم چندین مورد اول داشته باشیم.
انسانها و شرکتها به طور منظم سعی در انجام این کار دارند.
یکی از رهبران از تجربهی خود در یک شرکت به من گفت و در مورد اولویت-۱، اولویت-۲، اولویت-۳، اولویت-۴ و اولویت-۵ صحبت کرد.
این تصور به وجود آمد که انگار بسیاری از چیزها اولویت داشتند اما در واقع هیچ یک مهم نبودند».
گرگ مککوون، ذاتباوری
افسانه چد وظیفه ای
بله، ما قادر به انجام دو کار همزمان هستیم.
به عنوان مثال، تماشا کردن تلویزیون هنگام پختن غذا یا پاسخ دادن به یک ایمیل هنگام تلفن صحبت کردن امکانپذیر است.
با این وجود، تمرکز کردن بر دو کار به طور همزمان غیرممکن است.
چند وظیفه ای بودن، مغز را مجبور میکند تا خیلی سریع از کاری به کار دیگر تغییر یابد.
این موضوع مشکلساز نبود اگر مغز انسان میتوانست بدون مشکل از یک کار به کار دیگر منتقل شود اما این چنین نیست.
چند وظیفه ای بودن، شما را مجبور به پرداخت هزینهی ذهنی در هر بار وقفه در انجام یک کار و شروع کار دیگر می کند.
از نقطهنظر روانشناسی، این هزینهی ذهنی را هزینهی سوئیچینگ مینامند.
هزینهی سوئیچینگ، اختلال در عملکردی است که ما هنگام سوئیچ از یک کار به کار دیگر تجربه میکنیم.
مطالعهی منتشر شده در سال ۲۰۰۳ در مجلهی بینالمللی مدیریت اطلاعات نشان داد که یک فرد معمولی به طور متوسط هر ۵ دقیقه یکبار ایمیل خود را چک میکند.
در نتیجه، حدود ۶۴ ثانیه طول میکشد تا وظیفهی قبلی خود را پس از چک کردن ایمیل ادامه دهد.
به عبارت دیگر، ما معمولاً یک دقیقه از هر شش دقیقه وقت را تنها به خاطر چک کردن و پاسخ دادن به ایمیل از دست میدهیم.
در حالی که به این موضوع میپردازیم، کلمهی چند وظیفه ای بودن ابتدا در گزارش IBM سال ۱۹۶۵ که در مورد قابلیتهای جدیدترین کامپیوترها صحبت میکرد، ظاهر شد.
کاملاً صحیح است.
تا قبل از دههی ۱۹۶۰، هیچ کس حتی نمیتوانست ادعای داشتن عملکرد خوب در چند وظیفه ای بودن را داشته باشد.
امروزه، مردم این کلمه را مانند نشان افتخار میدانند به طوری که انگار مشغول چند کار بودن بهتر از داشتن عملکرد عالی در یک کار است.
یافتن وظیفهی لنگر
انجام تعداد زیادی کار منجر به نتایج سریعتر یا بهتر نمیشوند.
انجام کارهای بهتر است که منجر به نتایج بهتر میشود.
اگر بخواهیم دقیقتر باشیم، انجام یک کار به بهترین شکل ممکن میتواند منجر به نتایج بهتر شود.
تسلط نیاز به تمرکز و تداوم دارد.
من هنوز بر هنر تمرکز و تداوم مسلط نشدهام اما روی آن کار میکنم.
یکی از پیشرفتهای اصلی که اخیراً به دست آوردهام، اختصاص دادن یک اولویت (و تنها یک) برای هر روز کاری است.
اگرچه، من برنامهریزی میکنم تا وظایف دیگر را در طول روز کامل کنم اما وظیفهی اولویت من، کار غیر قابل مذاکرهای است که باید انجام شود.
برنامهی کنونی من در طول هفته به شرح زیر است ….
- دوشنبه – نوشتن مقاله
- سهشنبه – ارسال دو ایمیل (یکی برای شبکهسازی و دیگری برای مشارکت)
- چهارشنبه – نوشتن مقاله
- پنجشنبه – نوشتن مقاله
- جمعه – اتمام مرور هفتگی
- شنبه – مرخصی
- شنبه – مرخصی
قدرت انتخاب یک اولویت، رفتار شما را از طریق مجبور کردن شما به سازماندهی زندگیتان پیرامون آن مسئولیت هدایت میکند.
اولویت شما به یک وظیفهی لنگر تبدیل میشود؛ نقطهی اتکایی که باقی روز را در جای خود نگه میدارد.
در صورتی که اوضاع پیچیده شود، هیچ بحثی در مورد این که کدام کارها را باید انجام داد و کدام کارها را نباید انجام داد، وجود ندارد.
شما قبلاً تصمیم گرفتهاید که چه کاری مهم و فوری است.
نه گفتن به پرمشغله بودن
به عنوان یک جامعه، ما در دام مشغله و کار زیاد گیر افتادهایم.
از بسیاری از جهات، ما اشتباه متوجه شدهایم که تمام این فعالیتها باید معنادار باشند.
فکر اساسی باید اینگونه باشد:
ببینید چقدر مشغول هستم؟ اگر همه این کار را انجام میدهم، پس حتماً باید کار مهمی باشد.
به عبارت دیگر، من خیلی مهم هستم چون مشغله زیادی دارم.
در حالی که به شدت بر این باور هستم که هر کسی ارزش خود را دارد، به نظرم مسخره است اگر فکر کنیم که پرمشغله بودن به زندگی ما معنا میبخشد.
بر اساس تجربیات من، معنا از دخیل کردن چیز ارزشمندی در گوشه و کنار جهانتان نشأت میگیرد.
و هر چه بیشتر در مورد افرادی که توانایی انجام این کار را دارند و در کار خود استاد هستند، مطالعه میکنم، بیشتر متوجهی وجه مشترک آنها میشوم.
افرادی که ارزشمندترین کارها را انجام میدهند، تمایل قابل توجهی به نه گفتن به حواسپرتیها و تمرکز کردن بر یک چیز دارند.
من فکر میکنم که باید به پرمشغله بودن نه و به متعهد ماندن بر روی انجام یک کار بله بگوییم.
میخواهید در چه زمینهای تسلط پیدا کنید؟
اولویت شما که به عنوان وظیفهی لنگر در زندگی و کار به شمار میرود، چیست؟
در صورتی که به هیچ کاری تعهد نداشته باشید، حواستان با هر چیزی پرت خواهد شد.
لینک منبع: jamesclear.com