این خودکار رو بهم بفروش!
شروع کن، این خودکار رو به من بفروش. امروز بهتون یاد میدم چطور در هر زمانی، هرچیزی رو به هر کسی بفروشین. زمانی که میخواین چیزی رو بفروشین، زمانی که میخواین قراردادی ببندین تکنیک ها و روش های زیادی وجود داره . امروز میخوام سه راز قدرتمند رو با شما به اشتراک بذارم که با استفاده از اون ها میتونین هر چیزی رو به هر کسی بفروشین.
.
.
اولین راز اینه
.
چطور یه جنس مرغوب رو عرضه میکنین؟
چطور یه محصول رو میفروشین؟ چطور خدماتتون رو ارائه میکنین؟
.
توی بازاری به این شلوغیاولین نکته اینه که درک کنین مردم با منطقشون چیزی رو نمیخرن مردم با احساسشون تصمیم میگیرن چیزی رو بخرن
.
و بعد با منطق و استدلال خریدشون رو توجیه میکنن
.
مردم با احساسشون خرید میکنن و با منطق توجیهش میکنن
.
میخوام به یه چیزی فکر کنین که میخواین بخرینش. میتونه یه ماشین باشه، میتونه یه خونه باشه هر چیزی میتونه باشه، فقط میخوام که توی ذهنتون تصورش کنین.
.
همین که توی ذهنتون تجسمش کردین می خوام این سوال رو از خودتون بپرسین:
.
چرا میخوای بخریش؟
چرا این کالای خاص رو میخوای بخری؟
چرا اون محصول رو میخوای داشته باشی؟ برای چی؟
.
ممکنه یک دست کت و شلوار جدید باشه که بهتون میاد ، ممکنه یه لباس جدید باشه، ممکنه یه ماشین جدید باشه یا شاید یه خونه جدید، میتونه یه سفر برای تعطیلات باشه.
.
اما چرا میخوای براش هزینه کنی؟
میخوام یه کم بیشتر این مسئله رو بررسی کنم، اگه لایه های مختلف رو کنار بزنین فکر کنم متوجه بشین که شما احساسات رو میخرین.
.
شاید یه کالایی رو به خاطر طمعی که دارین بخرین، میخواین پول دربیارین یا اینکه پولتون رو پس انداز کنین یا شاید خریدتون به خاطر حس بخشندگی باشه. با خرید این کالا شاید بشه به دیگران کمک کرد
.
تا حالا دقت کردین که کمپانی هایی وجود دارن که اگر کالای خاصی رو خریداری کنین در ازاش یه مقدار مشخصی به خیریه ها کمک میکنن؟
.
شاید شما به خاطر حس بخشندگی خرید میکنین شاید به خاطر اینه که خجالت میکشین :اگه اینو نخرم ممکنه احمق به نظر بیام اگه این رو نداشته باشم احمق به نظر میام.
.
یا شایدم علتش ترس باشه، اگه اینو نخرم ممکنه از دستش بدم، نمیخوام فرصتی رو از دست بدم..
شاید دلت میخواد از شرایط فرار کنی که میری سفر کارکردن از نه صبح تا پنج بعد از ظهر داره دیوونت میکنه و با خودت میگی: به استراحت نیاز دارم. شاید داری این کار رو میکنی، براش هزینه میکنی چون میخوای از شرایط فرار کنی هر دلیلی که وجود داشته باشه بیشتر اوقات این دلایل احساسی هستن
.
.
.
پس شما به دلیل احساساتتون خرید میکنین و با منطقتون توجیهش میکنین. حالا به زمانی فک کنین که دارین چیزی رو به کسی میفروشین آیا فقط در مورد ویژگی ها و مزایای اون کالا صحبت میکنین اینکه این جنس چه کاربردی میتونه داشته باشه؟
.
یا اینکه دارین احساسات خریدار رو تحریک میکنین؟
.
یادم میاد یک بار که در هری روزن بودم، که یه فروشگاه معروف پوشاک گرون قیمت مردانه در ونکووره من وارد فروشگاه شدم و داشتم از کنار قسمت مربوط به برند تام فورد رد میشدن فروشنده سراغ من اومد و گفت آقا کاری هست که بتونم براتون انجام بدم؟
.
من گفتم: نه من فقط دارم نگاه میکنم.
.
و اون گفت: یه لطفی در حق من بکن، این کت و شلوار رو بپوش
.
تا اون زمان من هیچوقت کت و شلوار تام فورد نداشتم. کت و شلوار زیاد داشتم اما کت و شلوار تام فورد نداشتم. اون گفت: یه لطفی بکن، اینو بپوش
.
منم گفتم: خیلی خوب، امتحانش میکنم
.
اون گفت:چه احساسی داری؟
.
خوب احساس خیلی خوبی دارم. خوبه، اینو هم امتحان کن، این تاکسیدو رو بپوش. من گفتم: بسیار خوب، این خیلی جالبه
.
اون گفت: خیلی عالی به نظر میاد. گفت: آقا شما طرفدار جیمز باند هستین؟
.
گفتم: کی طرفدار جیمز باند نیست، خیلی واضحه! اون گفت: این کت و شلوار، این تاکسیدو دقیقا همون کت و شلواره، دقیقا همون طرحهکه جیمز باند توی رویال کازینو پوشیده!
.
اون قسمتش رو دیدی که داره قمار بازی میکنه؟
.
خیلی خوب به نظر میرسه، درسته؟
.
و قبل از اینکه بفهمم چی شده، اون تاکسیدو رو خریده بودم و خوب پول زیادیه، هزینه خیلی زیادی داشت بهش فکر کنین، من چی خریدم؟
.
من احساسات خریدم
.
چیزی که خریدم اینه، من حس خوبی رو خریدم که با پوشیدن اون تاکسیدو پیدا کردم. به عنوان طرفدار جیمز باند، من حس جیمز باند رو داشتم ! از نظر منطقی البته من میدونستم که این جیمز باند نیست.
.
من جیمز باند نیستم، اما از نظر احساسی این به من القا شد
.
خیلی جذابه که من همون تاکسیدو رو پوشیدم همون لباس، همه چیز درست مثل اونه و بعد هم به من چیزهای دیگه ای مثل یه پیراهن فروخت و دکمه های سردست، هر چیزی که موجود بود!
.
این چیزیه که در موردش حرف میزنم. مردم بر اساس احساساتشون خرید میکنن!
.
و با منطقشون توجیهش میکنن، باید این نکته رو درک کنین.
.
فقط محصولتون رو معرفی نکنین، فقط خدماتتون رو تبلیغ نکنین! فقط ویژگی ها و مزایایی که دارن رو مطرح نکنین. به این فکر کنین که چه مسائل احساسی وجود داره که میتونین روش مانور بدین!
.
مورد دوم،
.
مردم خرید نمیکنن تا چیزی رو شروع کنن بلکه میخوان از یه شرایطی خارج بشن!
.
به این معنی که مردم در بیشتر مواقع چیزی رو میخرن چون مشکلی دارن که میخوان حلش کنن!
.
اون ها میخوان از دست اون مشکل خلاص بشن . مردم دریل رو به خاطر خودش نمیخرن اون ها میخوان سوراخی توی دیوار ایجاد کنن
.
پس اون کدوم مشکله که شما کمک میکنین حل بشه؟
.
اینکه اون مسئله چیه، چیزیه که شما باید متوجهش بشین. من همیشه میگم، مقدار پولی که درمیارین نسبت مستقیم داره با اینکه چقدر نیازهای بازار رو عمیقا درک کردین.
.
مقدار درآمدتون نسبت مستقیم داره با اینکه چقدر توی درک این مسئله خوب و عمیق عمل کردین.
.
چقدر نیازهای بازار رو درک میکنین؟ بنابراین شما باید بفهمین مردم چه مشکلاتی دارن و شما چطور میتونین کمکشون کنین از این معضلات خلاص بشن؟
.
پس بهش فکر کنین
.
نکته سوم، مردم محصولات و خدمات رو نمیخرن اون ها داستان ها رو میخرن!
.
چون انتخاب های زیادی توی بازار وجود داره یا توی اینترنت. هر کالایی که شما بخواین، براش صدها و صدها انتخاب وجود داره، شما چطور از بقیه متمایز میشین؟
.
چطور شما به یک محصول جنبه احساسی میبخشین، مثلا یه خودکار؟
.
فرق یه خودکار دو دلاری مثل این و یه برند ۸۰۰ دلاری مثل مون بلانک جان اف کندی، نسخه محدود یه خودکار منحصر به فرد، یه خودکار ۸۰۰ دلاری چیه؟
.
این همون خودکاره، همون عملکرد رو داره. فرقش توی داستانه، زمانی که یه داستان رو به یه کالا اضافه میکنی یه دفعه زمانی که داستان جان اف کندی داستان یه رئیس جمهور رو به یه برند یا یه لوگو متصل میکنی ارزشش ده برابر میشه
.
یا شاید صد برابر
شایدم ۳۰۰ برابر.
همون خودکار خاص ، فقط به خاطر یه داستان باهاش همونطوری میشه نوشت که یه خودکار دو دلاری مینویسه
اما فرقش توی همون داستانه پس بهش فکر کنین، چه داستانی دارین؟
.
چطور میشه داستان ها رو وارد هر کاری که انجام میدین بکنین؟
.
ممکنه داستان مربوط به خودتون باشه مثلا اینکه چطور کارتون رو شروع کردین؟
.
یا اینکه چرا این کار رو انجام میدین؟
.
میتونه داستان های مشتریاتون هم باشه. بنابراین باید ببینین کجا از داستان ها توی بازاریابی یا کسب و کارتون استفاده میکنین، چه روش های دیگه ای برای استفاده از داستان ها وجود داره؟
.
.
.
یادتون باشه، حقایق صحبت میکنن اما داستان ها میفروشن.
.
.
.
حقایق صحبت میکنن اما داستان ها میفروشن. حالا این پایین کامنت بذارین، به من بگین بر اساس این سه رازی که گفتم چطور این خودکار رو به من میفروشین؟
.
شروع کنین، این زیر کامنت بذارین و این خودکار رو به من بفروشین