قوانین فروش رو یاد بگیر
میخوام بهتون یاد بدم چطور فروش خیلی خوبی داشته باشین که مردم خودشون کیف پولشون رو دربیارن و بگن بفرمایید اینم پول من! اما قبل اینکه
این روش رو بهتون یاد بدم باید یه قولی به من بدین، که از این روش فقط در جهت مثبت استفاده میکنین من سر کسی رو کلاه نمیذارم..
.
اگه نمیتونین این قول رو بدین یا به عبارتی جامعه ستیز هستین، این ویدیو رو نگاه نکنین!
.
شرط میبندم که یه زمانی توی زندگیتون باید چیزی رو میفروختین، شاید اون یه کالای فیزیکی بوده یا شاید خودتون بودین در حین یه مصاحبه کاری
شاید میخواستین با کلامتون کسی رو متقاعد کنین و داشتین ایده هاتون رو میفروختین!
.
.
به نظرتون چطور میاد اگه یه فرمول داشتین، یه نوع شاه کلید توی جیبتون که میتونستین بیرونش بیارین و قفل رو باهاش باز کنین و هر دفعه هم نتیجه بگیرین!
.
من میخوام به شما اون فرمول ساده چهار قسمتی رو توی این ویدیو یاد بدم. فرمولی که دفعه بعد که خواستین چیزی رو بفروشین یا مصاحبه داشته باشین، جواب بده در حقیقت چیزی که توی یک دقیقه گذشته دیدین دقیقا همون فرموله که میخوام بهتون یادش بدم!
.
اگه هنوز دارین ویدیو رو تماشا میکنین و من توجهتون رو جلب کردم، ثابت میکنه که این فرمول نتیجه میده!
.
آخرین مسئله مربوط میشه به ذکر نام کسی که این ایده رو ازش گرفتم یعنی مایک دل پونته توی پادکست سوشال تریگرز، خیلی خب!
.
بیاین بریم سراغ اون فرمول چهارتایی در مورد اینکه چطور همه رو مجاب کنین چیزی رو که میفروشین بخرن!
.
.
.
نکته اول قول دادنه، میدونین تبلیغ کننده ها، کسایی که میلیون ها دلار روی یه آگهی ۶۰ ثانیه ای هزینه میکنن میگن اگه نتونن کسی رو توی
پنج ثانیه اول جذب کنن بهتره که ۵۵ ثانیه بعدی رو اصلا فیلمبرداری نکنن!
.
در مورد فیلم ها، صحنه ابتدایی فیلم کارگردان ها رو ماه ها به دردسر میندازه تا درست از آب درش بیارن چون اون ها میدونن که صحنه اول روی کیفیت تمام کارهای دیگه ای که باید انجام بشه تاثیر میذاره!
.
خب در مورد شما هرچیزی که بخواین بفروشین، بازم میگم، چه مصاحبه کاری باشه چه یه کالای فیزیکی و چه ایده هاتون باید کیفیت کارتون رو در اولین جمله مشخص کنین که بهش میگن قول دادن، یه جمله یه خطی کوتاه و گیرا، به عنوان مثال
.
.
.
“توی ویدیو امروز این جمله بود: من به شما یاد میدم چطور فروش خیلی خوبی داشته باشین که مردم خودشون کیف پولشون رو دربیارن و بگن بفرمایید اینم پول من!”
.
.
این جمله مشخص میکنه که قراره چه اتفاقی بیفته. شما میفهمین موضوع فروشه و میفهمین این ویدیو در مورد چیه!
.
زمانی که این کار رو کردین باید برین سراغ نکته بعدی
.
.
.
نکته بعدی تصویرسازیه!
.
.
.
مایکرو همون آقا توی برنامه شغل های کثیف داستان فوق العاده ای رو توی پادکست تیم فریس تعریف کرد اینکه چطور به تلویزیون رفته. اون با دوستش شرط میبنده که برای فروش توی کیو وی سی تست بده. میدونین همون تبلیغات طولانی آخر شب که توش سعی میکنن مجابتون کنن
جواهراتی که هیچ کس لازم نداره و استفاده نمیکنه رو بخرین!
.
اون در مورد خودکار صحبت نکرد نگفت که مثلا ساچمه ای که توی نوکش به کار رفته انقدر خوبه که زمانی که باهاش مینویسی جوهر پس نمیده
اون رفت سراغ احساسات و گفت میخوام تصور کنی داری یه قرارداد کاری میبندی. همه چیز مطابق میلت پیش رفته و دو ماه طول کشیده که به اینجا برسی. حالا آماده ای که امضا کنی. دستت رو میبری توی جیبت و یه خودکار که تهش رو جویدی در میاری یه خودکار ۴ سنتی این چه تاثیری روی طرف مقابلت میذاره؟!
.
.
در مورد اینکه تو چه جور آدمی هستی چه اطلاعاتی بهش میده؟ روی قراردادهای کاری بعدیت چه تاثیری میذاره؟ حالا میخوام اینو تصور کنی، یه خودکار داری که عالی طراحی شده با مهندسی آلمانی، مثل پر مینویسه! و تو میدیش به اون ها تا کار رو تموم کنی. دیدین مایک چی کار کرد که تونست اون شغل رو توی کیو وی سی بگیره؟
.
اون دنبال ویژگی های خودکار نرفت. دنبال جنبه های احساسی رفت. اون توی ذهن مخاطبش تصویری ساخت از اینکه چطور اون خودکار رو استفاده میکنه و اینطوری فروختش و تونست اون کار رو توی کیو وی سی بگیره.
.
.
ممکنه سوال کنین کلارک آیا فروش نباید منطقی باشه؟ آیا نباید طرفت رو با دلیل آوردن مجاب کنی که جنس مورد نظر شما رو بخره؟ مثلا اینکه این کالا از نمونه های مشابهش بهتره؟
.
نه شما نباید این کار رو بکنین!
.
.
ما انسان ها در واقع با احساساتمون خرید میکنیم و بعد با منطقمون توجیهش میکنیم پس اگه واقعا میخواین کسی رو مجاب کنین، دنبال جنبه های
احساسی موضوع برین. مثالی که از این ویدیو میتونم بزنم اینه که
.
.
گفتم: اگه دارین این ویدیو رو تماشا میکنین شرط میبندم یه زمانی لازم بوده، مثلا به یه مصاحبه کاری برین یا چیزی رو شخصا بفروشین یا مردم رو در مورد ایده هاتون متقاعد کنین!.
خب میبینین که من دارم توی ذهن شما تصویری میسازم از زمانی که لازم بوده واقعا چیزی رو بفروشین تا بتونم با احساسات شما ارتباط برقرار کنم و شما رو مجاب کنم این ویدیو رو ببینین !
.
.
نکته بعدی اثبات کردنه.
.
.
من یه داستان فوق العاده شنیدم، فکر کنم سخنرانی تد اندرو استون از پیکسار بود. اون گفت که توی کالج یه استاد تازه کار هنرهای گرافیکی داشته که توی اولین جلسه کلاس میاد تو و روی تخته مینویسه سیب و بعد تصویر یه سیب رو میکشه و میگه این قانون اول طراحی گرافیکیه، این کار رو نکنین نوشته و تصویر در کنار هم!
.
بعد اون یه تیکه کاغذ میاره و نوشته رو باهاش می پوشونه و میگه این کار رو بکنین اما هر دو رو در کنار هم نذارین به عبارت دیگه منظور اینه به من نشونش بدین در موردش حرف نزنین!
.
.
زمانی که میخوایم چیزی رو ثابت کنیم میتونیم بلند شیم و مثلا در مورد اینکه کمپانی ما چقدر عالیه صحبت کنیم یا اینکه چقدر کارآفرین موفقی هستیم یا اینکه توی یه مصاحبه کاری بگیم چقدر فوق العاده هستیم. میتونیم هرچقدر دلمون میخواد صحبت کنیم اما چیزی که مردم میخوان
مثال های مشخصه، داستان ها و جنبه های احساسیه از زمان هایی که تونستین به هدفتون برسین بهشون نشون بدین، براشون تعریف نکنین و نکته آخر
.
نحوه عرضه اون موضوعه. این همون جاییه که اکثریت مردم با این ذهنیت که من میخوام چیزی رو بفروشم نود درصد وقتشون رو روش متمرکز میکنن
و اون سه نکته اول رو جا میندازن!
.
.
مشکل اینجاست که اگه اون سه نکته رو به خوبی انجام ندین این مرحله اصلا خاصیتی نداره به عبارت دیگه اگه ویدیویی دارین که توی ۵ ثانیه اول مردم ازش خسته میشن درست مثل آگهی های تبلیغاتی که در موردشون صحبت کردیم چرا اصلا ۵۵ ثانیه بعدی رو فیلم برداری میکنین؟!
.
.
.
بیاین فرض کنیم شما تمام اون مراحل رو انجام دادین و به اینجا رسیدین نحوه ارائه محصول. چی کار میکنین؟
.
من اینجا نمیخوام دوباره روی اون هفت محرک روانشناختی وقت بذارم که چرا ما خرید میکنیم میدونین مثل کمیاب بودن، وجهه اجتماعی اعتبار. تمام اون چیزهایی که زمانی که داریم چیزی رو میفروشیم در موردش میشنویم شما میتونین در موردشون تحقیق کنین و کیلیاش رو خودتون میدونین، چیزی که اینجا میخوام بگم و بزرگترین نکته ایه که براتون دارم.
.
.
مطالعه تحقیقاتی معروفیه که در مورد مربا انجام شد!
.
.
.
اون ها یه سری مربا داشتن و یه سری سوپرمارکت و به مردم ۳۴ نوع مربا ارائه دادن به این نتیجه رسیدن که افراد بیشتری به سوپرمارکت اومدن اما افراد کمتری خرید کردن! و وقتی فقط ۴ تا ۸ نوع مربا رو ارائه دادن فروش خیلی خیلی بالا رفت. به عبارت دیگه زمانی که انتخاب های متعدد ما رو سردرگم کنه ما کاری انجام نمیدیم!
.
.
چیزی که از نظر من موثرترین راهه یه فراخوانیه وقتی داری تبلیغ میکنی ۲۰ مورد رو معرفی نکن حتی ۵ مورد رو هم معرفی نکن. بلکه فقط یه نمونه رو به مخاطب بده. یه کار که میخوای انجامش بدن، توی آخر ویدیوت یا آخر مقالت تویپست های صفحه اجتماعیت یه فراخوانی داشته باش شاید دوتا اما بازم ممکنه زیاد باشه!
.
.
یه کار که در نهایت بخوای انجام بدن در مورد چیزی که داری میفروشی و این راه بهتریه برای اینکه مردم مشتریت بشن. من این کار رو اینطوری انجام میدم!خیلی خب اگه از این ویدیو خوشتون اومده. اگه چیزی یاد گرفتین که جدیده برین اون پایین و لایک رو بزنین. اگه لایک کردین این ویدیو رو با هر کسی
که فکر میکنین ازش بهره میبره به اشتراک بذارین این تنها فراخوانی منه. فقط این ویدیو رو با کسی که میشناسین یا با کسی که در مورد قدرت مجاب کنندگی و فروش باهاش صحبت کردین به اشتراک بذارین