انگیزه: راهنمای علمی در مورد پیدا کردن انگیزه و با انگیزه ماندن
انگیزه یک ابزار قدرتمند و در عین حال مشکلساز است.
گاهیاوقات، انگیزه پیدا کردن ساده است و شما خود را در گردابی از هیجان میبینید.
در دیگر مواقع، تقریباً با هیچ روشی نمیتوانید به خود انگیزه دهید و مارپیچ مرگبار تعلل گیر میافتید.
این مقاله شامل بهترین ایدهها و مهمترین مطالعات در مورد چگونه انگیزه پیدا کردن و با انگیزه ماندن است.
قرار نیست این یک سخنرانی انگیزشی هیجانزده باشد؛ چنین سخنرانیهایی سبک من نیست.
در عوض، قصد داریم تا علم چگونه انگیزه پیدا کردن را در وهلهی اول و چگونه با انگیزه ماندن را پس از آن تجزیه و تحلیل کنیم.
اگر میخواهید خودتان انگیزه پیدا کنید یا به تیمتان انگیزه دهید، این مقاله هر آنچه که لازم است بدانید را پوشش میدهد.
۱- انگیزه: چیست و چگونه کار میکند؟
دانشمندان، انگیزه را به عنوان تمایل عمومی شما برای انجام هر کاری تعریف میکنند.
آن مجموعهای از نیروهای روانشناختی است که شما را وادار به اقدام میکند.
این تعریف جالبی است اما من فکر میکنم که میتوانیم تعریف کاربردیتری از انگیزه داشته باشیم.
انگیزه چیست؟
پس، این پرسش ایجاد میشود که انگیزه دقیقاً چیست؟
استیون پرسفیلد در کتاب خود به نام هنر جنگ، یک جملهی معروف دارد که به نظر من مفهوم اصلی انگیزه است.
به گفتهی پرسفیلد، در برخی از موارد، درد انجام ندادن آن بیشتر از درد انجام دادنش است.
به عبارت دیگر، در برخی از موارد، تغییر کردن آسانتر ثابت باقی ماندن است.
اقدام کردن و احساس ناامنی داشتن در باشگاه ورزشی آسانتر از بیحرکت نشستن و تجربهی خود بیزاری روی کاناپه است.
داشتن احساس عجیب ناشی از برقراری تماس فروش آسانتر از داشتن حس ناامیدی هنگام کم شدن موجودی حساب بانکی است.
من فکر میکنم که این اصل مفهوم انگیزه است.
هر انتخاب، بهایی دارد اما وقتی با انگیزه هستیم، تحمل کردن ناراحتی عمل راحتتر از درد ناشی از ثابت ماندن است.
ما معمولاً پس از هفتهها تعلل و در مواجه با ضربالعجل قریبالوقوع به نوعی از آستانهی ذهنی عبور میکنیم و انجام ندادن یک کار در واقع دردناکتر از انجام دادن آن میشود.
اکنون یک سوال مهم ایجاد میشود: چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا احتمال عبور از این آستانهی ذهنی بیشتر شود و همواره با انگیزه باشیم؟
باورهای غلط در مورد انگیزه
یکی از شگفتانگیزترین نکات در مورد انگیزه این است که آن اغلب پس از شروع یک رفتار جدید ایجاد میشود، نه قبل از آن.
ما این باور غلط را داریم که انگیزه در نتیجهی دیدن منفعلانهی یک ویدیوی انگیزشی یا خواندن یک کتاب الهامبخش ایجاد میشود.
با این وجود، الهام فعال میتواند محرک بسیار قدرتمندتری باشد.
با انگیزه بودن اغلب نتیجهی عمل است، نه علت آن.
شروع کار، حتی با گامهای بسیار کوچک، نوعی الهام فعال است که به طور طبیعی موجب حرکت میشود.
من میخواهم این اثر را فیزیک بهرهوری بنامم زیرا این اساساً قانون اول نیوتون است که در شکلگیری یک عادت بکار میرود.
اشیای محرک تمایل به حرکت دارند.
هنگامی که کاری شروع میشود، ادامهی حرکت آسانتر است.
شما برای شروع یک کار یا رفتار نیازی نیست با انگیزه باشید.
تقریباً همهی اصطکاک یک کار در آغاز آن است.
پس از شروع، پیشرفت به صورت طبیعی رخ میدهد.
به عبارت دیگر، به پایان رساندن یک کار معمولاً آسانتر از شروع آن است.
بنابراین، یکی از فاکتورهای کلیدی در با انگیزه بودن، آسان کردن شروع انجام کار است.
پیش از صحبت کردن در مورد شروع کار، چند لحظه صبر کنید.
اگر از خواندن این مقاله لذت میبرید، احتمالاً مطالعهی مقالات دیگر من در مورد انگیزه نیز برایتان سودمند خواهد بود.
هر هفته، من نکات بهبود شخصی مبتنی بر مطالعات علمی را از طریق خبرنامه ایمیل به اشتراک میگذارم.
۲- چگونه انگیزه پیدا کرد و اقدام نمود
بسیاری از انسانها در پیدا کردن انگیزهی لازم به منظور دستیابی به اهدافی که به دنبالش هستند، با مشکل دست و پنجه نرم میکنند زیرا زمان و انرژی بسیار زیادی در قسمتهای دیگری از فرآیند هدر میدهند.
اگر میخواهید راحتتر با انگیزه بمانید و کار را شروع کنید، خودکارسازی مراحل اولیه از رفتارتان کمک خواهد کرد.
انگیزه خود را زمانبندی کنید
در حین یک مکالمه در مورد نوشتن، دوستم سارا پک به من نگاه کرد و گفت، بسیاری از انسانها هیچگاه به سراغ نوشتن نمیروند زیرا همیشه از خود میپرسند که چه موقع میخواهند کتاب بعدی خود را بنویسند.
همین موضوع در مورد ورزش کردن، راهاندازی یک کسب و کار، خلق هنر و ایجاد اکثر عادتها صادق است.
- در صورتی که زمان خاصی برای ورزش کردن در طول روز ندارید، پس هر روز با این فکر بیدار میشوید که امیدوارم امروز برای ورزش انگیزه داشته باشم.
- در صورتی که کسب و کارتان سیستمی برای بازاریابی نداشته باشد، پس شما در محل کار خود تنها با این امید که راهی برای تبلیغ پیدا خواهید کرد، حاضر میشوید (علاوه بر تمامی کارهای دیگر که باید انجام دهید).
- در صورتی که هر هفته زمان برنامهریزی شدهای برای نوشتن خود نداشته باشید، پس به خود چیزهایی شبیه به این میگویید: من فقط باید قدرت اراده برای انجام این کار را پیدا کنم.
مقالهای در گاردین با انگیزه بودن را این گونه شرح میدهد:
در صورتی که منابع را در تلاش برای تصمیمگیری در مورد کی و کجا انجام کار هدر دهید، شما مانع از ظرفیت خود برای انجام آن کار میشوید.
تنظیم برنامه برای خود به نظر ساده میرسد اما زمان و مکان دادن به اهداف باعث میشود که قدرت تصمیمگیری شما به صورت خودکار عمل کند.
برنامهریزی، احتمال دنبال کردن کار بدون توجه به سطح انگیزهی شما را بیشتر میکند.
دیگر منتظر نمانید تا انگیزه و الهام به سراغ شما بیاید و به جای آن، عادتهای خود را برنامهریزی کنید.
این تفاوت بین افراد حرفهای و آماتور است.
افراد حرفهای، برنامهریزی میکنند و پایبند برنامهی خود باقی میمانند اما افراد آماتور منتظر با انگیزه شدن و الهامبخشی میمانند.
چگونه میتوان با انگیزه ماند (حتی زمانی که به نظر نمیرسد دوستش داشته باشید)
چگونه برخی از پرکارترین هنرمندان جهان با انگیزه میمانند؟
آنها صرفاً برنامهریزی نمیکنند بلکه تشریفاتی را ایجاد مینمایند.
تویلا تارپ به عنوان یکی از بزرگترین رقصندهها و طراحان رقص عصر مدرن شناخته میشود.
او در کتاب پرفروش خود به نام عادت خلاق (کتاب صوتی) در مورد نقشی که این تشریفات یا برنامههای قبل از اجرا در موفقیتش داشتهاند، صحبت میکند.
من هر روز از زندگی خود را با یک نوع تشریفات آغاز میکنم.
۵:۳۰ صبح بیدار میشوم، لباسهای ورزشیم را بر تن میکنم، گرمکن، سویشرت و کلاه.
من از خانهی خود در منهتن بیرون میروم، تاکسی میگیرم و به راننده میگویم تا مرا به باشگاه ورزشی Pumping Iron در خیابان ۹۱ام، بلواز اول ببرد.
در این باشگاه برای دو ساعت ورزش میکنم.
تشریفات، ورزشهای کششی و قدرتی که هر روز صبح در باشگاه انجام میدهم، نیست.
تشریفات، تاکسی است. زمانی که به رانندهی تاکسی میگویم کجا برود، تشریفات را تکمیل میکنم.
این یک عمل ساده است اما انجام دادن هر روز آن باعث میشود که به عادت تبدیل شود و انجام دادن آن تکرار گردد.
به این طریق، احتمال این که من این برنامهی روزانه را از دست بدهم یا به صورت متفاوتی انجام دهم، بسیار کم است.
این یک مورد از برنامههای روزانهی من است که باعث میشود یکی از دغدغههای فکریم کمتر شود.
برخی دیگر از انسانهای خلاق و مشهور جهان نیز تشریفات دارند.
میسون کاری در کتابش مشهورش به نام تشریفات روزانه: چگونه هنرمندان کار میکنند، یادآور میشود که بسیاری از بزرگترین هنرمندان جهان دارای یکی برنامهی روزانهی ثابت هستند.
- مایا آنگولا یک اتاق در هتل محلی اجازه کرد و برای نوشتن به آنجا رفت. او ۶:۳۰ صبح به آنجا رسید، تا ساعت ۲ بعد از ظهر مشغول نوشتن بود و سپس برای ویرایش نوشتههای خود به خانه بازگشت. هیچگاه در هتل نخوابید.
- مایکل چابون، برندهی جایزهی پولیتزر، ۵ شب در هفته را از ۱۰ شب تا ۳ صبح به نوشتن مشغول است.
- هاروکی موراکامی، ۴ صبح بیدار میشود، برای ۵ ساعت مینویسد و سپس برای دویدن بیرون میرود.
کار خلاقان برتر وابسته به انگیزه یا الهام نیست بلکه از یک الگو یا برنامهی ثابتی تبعیت میکند.
در اینجا، نمونههایی از چگونگی بکارگیری تشریفات و برنامهها به منظور با انگیزه بودن آورده شده است:
- به طور مداوم ورزش کنید: از همان برنامهی گرم کردن بدن در باشگاه استفاده کنید.
- خلاقتر شوید: از یک تشریفات خلاقانه پیش از شروع به نوشتن، آواز خواندن یا نقاشی کردن پیروی کنید.
- هر روز را بدون استرس آغاز کنید: هر روز صبح، یک برنامهی مدیتیشن ۵ دقیقهای داشته باشید.
- بهتر بخوابید: از برنامهی «خاموش کردن» پیش از خواب استفاده کنید.
قدرت تشریفات یا آنچه که من دوست دارم برنامهی پیش از بازی بخوانم، یک روش بدون فکر برای ایجاد عادتها و رفتارهای جدید است.
آن به شما کمک میکند تا عادتهای خود را آسانتر شروع کنید و ادامه دادن آن عادت نیز سادهتر میشود.
کلید هر گونه تشریفات خوب، از بین بردن نیاز به تصمیمگیری است.
چه کاری باید اول انجام دهم؟ کی باید آن را انجام دهم؟ چگونه باید آن را انجام دهم؟
اکثر انسانها هیچگاه دست بکار نمیشوند زیرا نمیتوانند در مورد نحوهی شروع انجام کار تصمیم بگیرند.
شما میخواهید شروع یک کار آسان و خودکار باشد، بنابراین قدرت آن را دارید که کار را هنگام دشوار و چالشبرانگیز شدن به اتمام برسانید.
چگونه با انگیزه بودن را به عادت تبدیل کرد؟
سه مرحلهی ساده وجود دارد که میتوانید برای ایجاد تشریفات بهتر و تبدیل کردن انگیزه به عادت در نظر بگیرید.
مرحله ۱: یک برنامهی پیش از بازی خوب آنقدر آسان است که نمیتوان به آن نه گفت.
شما برای شروع برنامهی پیش از بازی نیازی نیست با انگیزه باشید.
به عنوان مثال، برنامهی نوشتن من با یک لیوان آب شروع میشود.
برنامهی وزنهبرداری من با پوشیدن کفشهای مخصوص شروع میشود.
این کارها آنقدر ساده و آسان هستند که نمیتوان به آن نه گفت.
مهمترین بخش از هر کاری، شروع است.
در صورتی که در ابتدای کار با انگیزه نیستید، انگیزه را پس از شروع کار پیدا خواهید کرد.
به همین دلیل است که شروع برنامهی پیش از بازی بسیار ساده است.
مرحله ۲: برنامه باید شما را به سمت اهداف نهایی سوق دهد.
کمبود انگیزه ذهنی اغلب به فقدان حرکت فیزیکی مربوط است.
تنها حالت فیزیکی خود زمانی که افسرده، خسته و بیانگیزه هستید را تصور کنید.
زیاد حرکت نمیکنید؛ ممکن است بر روی کاناپه لم داده باشید.
خلاف آن نیز صادق است.
در صورتی که از نظر فیزیکی فعال باشید، فعالیت و انرژی مغزی شما نیز احتمالاً بیشتر خواهد بود.
به عنوان مثال، هنگام رقصیدن امکان ندارد احساس نشاط، هوشیاری و انرژی نداشته باشید.
در حالی برنامه در شروع باید آسان باشد اما به تدریج میبایست به یک حرکت فیزیکیتر تبدیل شود.
ذهن و انگیزه شما از حرکت فیزیکی پیروی میکنند.
لازم به ذکر است که منظور از حرکت فیزیکی لزوماً ورزش نیست.
به عنوان مثال، اگر هدف نوشتن است، برنامهیشما باید طوری باشد که شما را به سمت عمل نوشتن سوق دهد.
مرحله ۳: شما لازم است همان الگو را هر بار تکرار کنید.
هدف اولیه از برنامه پیش از بازی، ایجاد مجموعهای از رویدادهایی است که همواره پیش از انجام یک کار خاص انجام میدهید.
برنامهی پیش از بازی به مغزتان میگوید: این اتفاقی است که پیش از انجام …. رخ میدهد.
در نهایت، این برنامه با عملکرد شما به نحوی گره میخورد که صرفاً با انجام آن برنامه دچار حالت روحی و روانی میشوید که برای شروع انجام آن کار لازم است.
در صورتی که تکنیک «تغییر عادت ۳R» را به خاطر داشته باشید، متوجه میشوید که برنامهی پیش از بازی اساساً یک یادآور است.
برنامه پیش از بازی، محرکی برای شروع یک عادت است؛ حتی اگر برای انجام آن کار انگیزه نداشته باشید.
این موضوع اهمیت دارد زیرا وقتی با انگیزه نیستید، غالباً درک این که در قدم بعدی باید چه کار کرد، بسیار دشوار خواهد بود.
هنگام رویارویی با یک تصمیم دیگر، غالباً تصمیم میگیرید دست از انجام آن کار بردارید.
با این وجود، برنامهی پیش از بازی، این مشکل را برطرف میکند زیرا دقیقاً میدانید قدم بعدی چیست.
هیچگونه بحث یا تصمیمگیری وجود ندارد.
بیانگیزه بودن، هیچ اهمیتی ندارد.
شما فقط از الگو پیروی میکنید.
۳- چگونه میتوان برای بلندمدت با انگیزه ماند؟
ما در این مقاله، استراتژیهایی را برای انگیزه پیدا کردن و شروع کار پوشش دادهایم.
با این وجود، چگونه باید در بلندمدت با انگیزه ماند؟
چگونه میشود برای همیشه با انگیزه ماند؟
چگونه میتوان از طریق قانون گلادیلاکس با انگیزه ماند؟
تصور کنید که در حال تنیس بازی کردن هستید.
در صورتی که سعی کنید با یک کودک چهار ساله جدی بازی کنید، خیلی زود خسته میشوید.
بازی بسیار ساده خواهد بود.
از سوی دیگر، اگر سعی کنید که در برابر یک بازیکن حرفهای تنیس مانند راجر فدرر یا سرنا ویلیامز جدی بازی کنید، به دلیل کاملاً متفاوتی بیانگیزه میشود.
بازی بسیار ساده خواهد بود.
این تجربهها در بازی تنیس را با کسی که در سطح شما بازی میکند، مقایسه کنید.
هر چه بازی پیشتر میرود، چند امتیاز از دست میدهید و چند امتیاز به دست میآورید.
شما شانس بردن بازی را دارید اما اگر واقعاً برای بردن تلاش کنید.
تمرکز شما بیشتر میشود، حواسپرتیها کمتر میشوند و شما خود را کاملاً وقف انجام آن کار میکنید.
چالشی که با آن روبرو هستید، کاملاً قابل مدیریت است.
پیروزی تضمین شده نیست اما امکانپذیر است.
علم نشان داده است که کارهایی از این قبیل باعث میشوند که در بلندمدت با انگیزه بمانیم.
انسان عاشق چالش است اما تنها در صورتی که در محدوده بهینهای از دشواری باشند.
کارهایی که به طور قابل توجهی پایینتر از تواناییهای کنونی شما هستند، خستهکننده میباشند.
کارهایی که به طور قابل توجهی بالاتر از تواناییهای کنونی شما هستند، دلسردکننده میباشند.
اما کارهایی که در مرز بین موفقیت و شکست قرار دارند، به طرز باورنکردنی به مغز انسان انگیزه میدهند.
ما به هیچ چیزی فراتر از تسلط بر مهارتی فراتر از افق کنونی خود نیاز نداریم.
ما این پدیده را قانون گلدیلاکس مینامیم.
قانون گلدیلاکس بیان میکند که تجربهی انسانها هنگام کار کردن بر روی وظایفی که در محدودهی درستی از تواناییهای کنونی آنها قرار دارد، موجب افزایش انگیزه میشود.
نه زیاد سخت، نه زیاد آسان، تنها در محدودهی درست.
کار بر روی وظایفی که بر قانون گلدیلاکس پایبند هستند، یکی از فاکتورهای کلیدی برای بان انگیزه ماندن در بلندمدت است.
اگر فکر میکنید که برای انجام کاری بیانگیزه هستید، این معمولاً بدان خاطر است که آن کار یا موجب بیحوصلگی شما میشود و یا شما را به سمت سختی و دشواری زیاد سوق میدهد.
شما باید روشی برای بازگرداندن وظایف به مرز تواناییهایتان پیدا کنید؛ جایی که به چالش کشیده میشوید اما فراتر از تواناییهایتان نیست.
چگونه میتوان به اوج انگیزه دست یافت
این ترکیب عالی از خوشبختی و اوج عملکرد، گاهیاوقات، به عنوان جریان شناخته میشود.
جریان چیزی است که ورزشکاران و اجراکنندگان وقتی در حالت اعتماد به نفس و تمرکز کامل قرار دارند، تجربه میکنند.
جریان، حالت ذهنی است که شما وقتی تجربه میکنید که بر روی کار خود آنچنان متمرکز هستید که باقی دنیا از نظرتان محو میشود.
در بسیار از موارد، شما میتوانید جریان را به عنوان حالت اوج انگیزه در نظر بگیرید.
به سختی میتوان حالتی را پیدا کرد که در آن به سمت ادامهی کاری که در حال انجامش هستید، کشیده میشوید.
یکی از عواملی که محققان دریافتهاند که به حالت جریان مرتبط است، این است که آیا از قانون گلدیلاکس تبعیت میکند یا نه.
اگر بر روی چالشهای دشواری مطلوب کار میکنید، نه تنها انگیزه پیدا میکنید بلکه همچنین به خوشبختی نیز دست پیدا خواهید کرد.
همانطور که روانشناس، گیلبرت گریم، میگوید: یکی از منابع مهم خوشبختی انسان، کار کردن بر روی وظایف در سطح قابل قبولی از دشواری است، نه زیاد سخت و نه زیاد آسان.
با این وجود، به منظور دستیابی به حالت اوج عملکرد نه تنها باید بر روی چالشها در درجهی درستی از سختی کار کنید بلکه باید پیشرفت فوری خود را نیز بسنجید.
همانطور که روانشناس، جاناتان هیدیت توضیح میدهد، یکی از عوامل کلیدی برای دستیابی به حالت جریان این است که شما بازخورد فوری از عملکرد خود در هر مرحله به دست میآورید.
بنابراین، میتوان گفت که اندازهگیری یک فاکتور کلیدی در با انگیزه ماندن است.
به بیان دقیقتر، مواجه با یک چالش مطلوب و دریافت بازخورد فوری در مورد پیشرفتی که به سوی آن چالش داشتهاید، دو مولفهی مهم از اوج انگیزه به شمار میروند.
زمانی که انگیزه از بین میرود، چه باید کرد
از دست دادن انگیزه برای انجام کاری اجتنابناپذیر است.
وقتی انگیزه از بین میرود، چه اتفاقی میافتد؟
من ادعا نمیکنم که جواب تمام پرسشها را میدانم ولی آنچه در ادامه بیان میکنم را وقتی که میخواهم تسلیم شوم، به خود یادآوری میکنم.
ذهن شما موتور پیشنهاد است
هر فکری که دارید را به عنوان یک پیشنهاد در نظر بگیرید نه یک دستور.
در حال حاضر، هنگام نوشتن این مقاله، ذهن به من پیشنهاد میدهد که خستهام.
ذهن به من پیشنهاد میدهد که دست از کار بکشم.
ذهن به من پیشنهاد میدهد که مسیر سادهتری را انتخاب کنم.
با این وجود، اگر برای یک لحظه مکث کنم، پیشنهادهای جدیدی را کشف خواهم کرد.
ذهن همچنین به من پیشنهاد میدهد که اگر این کار را تمام کنم، احساس بسیار خوبی به دست خواهم آورد.
ذهن پیشنهاد میدهد که با پایبند بودن بر روی برنامهی خود میتوانم به هویتی که میسازم، احترام بگذارم.
ذهن پیشنهاد میدهد که من توانایی به پایان رساندن این کار را دارم؛ حتی اگر اکنون چنین احساس نکنم.
به یاد داشته باشید که هیچ یک از این پیشنهادات، دستور نیستند.
آنها صرفاً گزینههای پیش روی شما هستند.
من این قدرت را دارم که انتخاب کنم از کدام یک از این پیشنهادات پیروی خواهم کرد.
ناراحتی موقتی است
بسته به زمان در روز یا هفته عادی خود، تقریباً هر کاری که انجام میدهید به سرعت به پایان میرسد.
ورزش کردن شما طی یک یا دو ساعت به پایان میرسد.
تایپ گزارش شما نهایتاً تا فردا صبح به پایان میرسد.
زندگی اکنون سادهتر از هر زمان دیگری است.
۳۰۰ سال پیش، در صورتی که غذای خود را شکار نمیکردید و خانهی خود را نمیساختید، نمیتوانستید زنده بمانید.
امروزه، ما از فراموش کردن شارژر گوشی آیفون خود شکایت میکنیم.
چشمانداز خود را حفظ کنید.
زندگی خوب است و ناراحتی موقتی است.
در این لحظه از ناراحتی قدم بگذارید و اجازه دهید تا شما را قویتر کند.
شما هرگز از کار خوب زمانی که به پایان برسد، پشیمان نخواهید شد
تئودور روزولت یک جملهی معروف دارد:
بهترین جایزهای که زندگی ارائه میدهد، سخت کار کردن برای کاری است که ارزشش را دارد.
بنابراین، اغلب بدان معنی است که ما میخواهیم برای کاری که ارزش انجام دارد، کمتر کار کنیم.
ما میخواهیم که کار ما مورد احترام و سودمند باشد اما نمیخواهیم در این کار به چالش کشیده شویم.
ما میخواهیم بدن متناسب و بازوان قوی داشته باشیم اما نمی خواهیم ورزش کنیم.
ما به دنبال نتیجه نهایی هستیم اما نه تلاشهای ناموفق پیش از آن.
ما به دنبال طلا هستیم اما نه سخت کار کردن.
هر کسی میتواند مدال طلا را بخواهد اما تعداد کمی از انسانها مانند یک ورزشکار المپیکی تمرین میکنند.
و با این وجود، علیرغم مقاومت ما در برابر آن، من هیچگاه پس از به پایان رساندن کار سختی که انجام دادهام، احساس بدی پیدا نکردهام.
روزهایی وجود داشتهاند که شروع کار بسیار سخت و دشوار بوده است اما به اتمام رساندن کار همیشه ارزشش را دارد.
گاهیاوقات، عمل سادهی حاضر شدن و نشان دادن شجاعت، حتی در سطح متوسط، پیروزی است که شایستهی جشن گرفتن میباشد.
این زندگی است
زندگی تعادل دائمی بین تسلیم راحتی حواسپرتی شدن و غلبه بر درد نظم و انضباط است.
اغراق نیست اگر بگویم که زندگی و هویت ما با این تعادل ظریف تعریف میشود.
زندگی چیست، اگر آن را مجموعهای از صدها و هزاران مبارزه روزانه و تصمیمات کوچک به منظور تسلیم شدن یا ادامه دادن در نظر نگیریم.
اگر در این لحظه احساس نمیکنید میتوانید کاری را انجام دهید، لزومی ندارد آن لحظه را کنار بگذارید.
این یک تمرین نهایی نیست.
این لحظه نیز مانند لحظات دیگر، زندگی شما را شکل میدهند.
آن لحظه را به گونهای بگذرانید که باعث افتخارتان شود.
سخن پایانی
امیدوارم که این راهنمای کوتاه بتواند به شما در با انگیزه ماندن کمک کند.
در صورتی که به دنبال ایدههای بیشتر در مورد انگیزه پیدا کردن و با انگیزه ماندن هستید، میتوانید مقالات دیگر من در این زمینه را جستجو کنید.
لینک منبع: jamesclear.com