با خودت روراست باش، آیا از خودت فرار میکنی؟
اخیراً یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد.
من بازدیدکنندگان بیشتری را از طریق موتور جستجو گوگل به وبسایت خود جذب کردم.
در حقیقت اگر شما همین الان عبارت «چگونه جلوی تعویق کارها را بگیریم؟» را در گوگل جستجو کنید؛ احتمالاً با این مقاله من که «چه طور با استفاده از قانون ۲ دقیقهای از به تعویق افتادن کارها جلوگیری کنیم» مواجه میشوید.
حالا چرا این داستان را برای شما تعریف میکنم.
به دلیل اینکه نتایج بیشتری در پس این داستان احمقانه موتورهای جستجو وجود دارد.
من فردی متخصص و کار بلد در زمینه موتورهای جستجو نیستم.
من هیچکس را در شرکت گوگل نمیشناسم.
و قطعاً من صاحب بهترین ایدههای جهان نیستم.
تنها دلیلی که مقاله من در صفحه اول قرار گرفته این است که من تصمیم گرفتم مطلبی را بنویسم.
من تصمیم گرفتم چیزی را پایهگذاری کنم، چیزی را بسازم و خلق کنم و آن را به اشتراک بگذارم.
اینجا است که اهمیت داستان مشخص میشود.
رویکرد استیو جابز به زندگی
استیو جابز: هر چیزی که در اطراف شما وجود دارد و شما به آن «زندگی» میگویید؛ توسط افرادی ساخته شده است که از هوش بیشتری نسبت به شما بهره نبردهاند.
لحظهای مکث کنید و این نقلقول را مجدداً بخوانید.
هر چیزی که در زندگی روزمره با آن مواجه میشوید صرفاً توسط افراد خوب و نیکاندیشی مانند شما ساخته شده است.
این چیزها شامل محصولات قرار گرفته در قفسههای سوپرمارکت، پرفروشترین کتابها در کتابفروشیها، آثار هنری قرار گرفته در موزهها، ماشینهای داخل جادهها و حتی نتایج موتور جستجوی گوگل است.
هیچ چیز ذاتی و وراثتی خاصی در افرادی که این موارد را خلق کردهاند وجود ندارد.
آنها ملزم نبودند که در تست Ultimate Truth شرکت کنند تا مشخص شود آیا فرد مناسبی برای شغلشان هستند یا خیر.
مشخص است که آنها انتخاب کردهاند که چیزی را خلق کنند.
شما برای خلق کردن نیازی به کسب مجوز خاصی ندارید.
شما برای شرکت کردن در جامعه خود نیازی نیست که «نابغه»، «با استعداد» یا «خارقالعاده» باشید؛ تنها لازم است تا انتخاب کنید که میخواهید چیزی را خلق کنید.
جهان متعلق به آنهایی است که مشغول به خلق کردن هستند
دنیا متعلق به کسانی است که تصمیم میگیرند تا چیزی را خلق کنند.
آنها محیطی را خلق میکنند که سایر افراد ساکن کره زمین در آن زندگی کنند.
یک نفر کتابی مینویسد و هزاران نفر آن را میخوانند.
یک نفر تجارتی را آغاز میکند که چندین هزار نفر برای گرفتن خدمات آن پول میپردازند.
یک نفر کدی از یک نرمافزار را برنامهنویسی میکند و هزاران نفر از آن نرمافزار استفاده میکنند.
یک عکاس عکسی میگیرد و از آن عکس میلیونها بار بازدید میشود.
شخصی به نام «جیمز» مطلبی را بر روی وبسایت کوچکش منتشر میکند و هزاران نفر برای دریافت خبرنامه وبسایت او ثبتنام کردهاند.
افرادی که این کارها را انجام میدهند از شما باهوشتر نیستند بلکه آنان به سادگی تصمیمگرفتهاند که یک «سازنده» باشند.
آنها تصمیم گرفتهاند که کتابی بنویسند، وبسایتی را منتشر کنند، تجارتی ایجاد کنند یا اثری هنری خلق کنند.
شما هم میتوانید همین کار را انجام دهید!
این نوشته یک دعوتنامه برای شما است تا به این جمع بپیوندید و خودتان چیزی را خلق کنید.
اگر در مسیر خلق کردن شکست بخورم چه اتفاقی میافتد؟
شاید برایتان این سوال پیش آمده باشد که «اگر من شکست بخورم چه اتفاقی میافتد؟ اگر مردم من را قضاوت کنند چه کار کنم؟ اگر چیزی را بسازم و از آن استقبالی نشود چه کار کنم؟»
من شما را درک میکنم.
من همیشه چنین احساساتی را تجربه میکنم.
اصلاً چه میدانم، شاید از این مقاله هم استقبالی نشود و مردم از آن خوششان نیاید.
خب به جهنم.
افرادی که سازندهاند احساس ترس مشابهی را تجربه میکنند.
آنها نیز مانند هر کسی، نگران مورد قبول واقع نشدن و مبارزه کردن با عدم قطعیت هستند.
تفاوت تنها در اینجا است که افرادی که «سازنده» هستند، نمیگذارند تا احساسات آنان مانع از نشر آنچه که میدانند بشود.
اما مهمتر از هر چیز دیگری این نکته است که باید به آن توجه داشته باشید: هنگامی که انتخاب میکنید که چیزی را خلق کنید، پیش از دیدن نتایج باید بدانید که شما قبلاً برنده شدهاید چرا که خودتان را نادیده نگرفتهاید.
شما پیشتر برنده شدهاید زیرا به مبارزه با باورهای محدودکننده، شک و تردید در خود و بهانههایی مانند: «پول کافی ندارم، وقت کافی را در اختیار ندارم» پرداختهاید و توانستهاید تا راهی را به سمت دیگر پل بیابید.
درست است.
اگر چیزی را خلق کنید؛ ممکن است مردم آن را بپسندند یا از آن خوششان نیاید.
اما اگر چیزی را خلق نکنید و استعدادهایتان را به اشتراک نگذارید؛ مرتکب جنایت بزرگتری شدهاید چرا که خودتان را نادیده گرفتهاید.
از «خلق کردن» عادت بساز
افراد بسیاری در این جهان در حالی از این دنیا رفتهاند که ایدههای نایاب خود را تنها در ذهن خود باقی گذاشتهاند.
میراث شما آن چیزی است که به اشتراک میگذارید؛ نه آن چیزهایی که میدانید یا در درون خود حفظ میکنید.
دانشی به اشتراک گذاشته نشده مانند یک انرژی پتانسیل است.
داشتن آن خوب است اما تا زمانی که آن را تبدیل به چیز دیگری نکنید؛ هیچ کاری انجام نمیدهد و فایدهای ندارد.
دانش خود را تبدیل به یک کتاب کنید.
از چیزهایی که الهام میگیرید، اثری هنری خلق کنید.
کلمات خود را به شعر تبدیل کنید.
از ایدههایتان یک تجارت بسازید.
چیزی بنویسید. چیزی خلق کنید.
هرازگاهی خوب است که کمی بنشینید، استراحت کنید و از کارهایی که بقیه انجام دادهاند بهره و لذت ببرید.
من به اندازه هر کس دیگری عاشق خواندن یک کتاب خوب، خرید یک وعدهغذایی با کیفیت یا تماشای یک بازی خارقالعاده هستم.
اما انجام دادن این فعالیتهای منفعل آسان است.
آنچه مهمتر است که بهجای نشستن و قضاوت کردن افراد داخل زمین از میان جمعیت خارج از میدان؛ پا به زمین بگذارید و کمی بازی کنید.
از خلق کردن عادت بسازید.
شما در هر دو صورت مورد قضاوت واقع میشوید.
چه زمانی که چیزی را خلق کنید یا از اینکه استعدادهای خود را شکوفا نکردهاید؛ نادیده گرفته شوید.
تصمیم با خودتان است.
منبع: jamesclear.com